Web Analytics Made Easy - Statcounter

آفتاب‌‌نیوز :

محمد میلاد ناصری و زهره صادقی پسر و عروس دکتر ناصری فوق تخصص جراحی قلب و عروق که طبیبی نامی در جامعه پزشکی ایران و منطقه است، جمعه گذشته در اقدامی جنایتکارانه در سیاتل آمریکا به قتل رسیدند اما کمتر رسانه ای در کشور تلاش کرد تا روایت واقعی این فاجعه را از زبان صاحبان اصلی اش بشنود و نشر دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقتی از جریان ما وقع می پرسیم، بی وقفه شانه هایش تکان می خورد: دخترم، عروسم، زهره صادقی کمک استاد و راهنمای دانشجوهای تازه وارد بود، در دوران کرونا که بیشتر فعالیت ها صورت مجازی به خود گرفت، زهره هم از طریق فضاهای صوتی با مخاطبانش در ارتباط بود، البته این وضعیت بعد از کرونا هم به دلیل ناراحتی جسمی که او داشت در خانه ادامه پیدا کرد، میلاد هم در کنار کار به او کمک می کرد، این اواخر اما مزاحم هایی پیدا کرده بودند.

چه کسانی برایشان مزاحمت ایجاد می کردند؟

به طور طبیعی در فضای نت یک عده ای بیکارند و مزاحمت ایجاد می کنند که البته بچه ها خودشان از عهده ی مشکل بر می آمدند اما کار یکی از مزاحمین با مراجعه به پلیس هم خاتمه پیدا نکرد. مراجعات مکرر به پلیس و مراجع قضایی و تشکیل پرونده و در نهایت حکم قضایی برای بازداشت خاطی هیچکدام فرد بیمار را از آزار روانی این خانواده باز نداشت.

پلیس در این زمینه توصیه هایی هم داشته؟

بله گفتند فنس های خانه را تغییر بدهید، دیوار چوبی بکشید، دوربین بگذارید و ... این توصیه ها همه انجام شد، جز این که قرار بود به محض ورودش به ایالت.... دستگیر بشود که نشد! همسایه ها و شاهدان عینی گفته اند که تقریبا سه روز او با وانت قرمز رنگش در حوالی خانه ی میلاد دیده شده اما پلیس در این خصوص اقدامی از خود نشان نداده!

ایا شاهدی بر جریانات شب حادثه وجود دارد؟

عروسم دو عمل جراحی در ناحیه کمر پشت سر گذاشته بود که امکان تحرک را از او می گرفت، مادر زهره این مدت را برای کمک در طبقه پایین منزل بچه ها مستقر بود، در شب حادثه ظاهرا طبق عادت وضو می گیرد تا برای خواب آماده شود که پشت پنجره کسی را می بیند، حین صدا زدن میلاد و زهره، شیشه با سنگ خرد شده و مرد مهاجم با لباس و کفش شبه نظامی وارد خانه می شود، با دیدن مادر و اطمینان از این که میلاد و زهره در طبقه دوم هستند در حالیکه قصد رفتن به طبقه ی بالا را داشته با ممانعت میلاد مواجه می شود. میلاد با جلب توجه مردم مهاجم به خود مادر را از مهلکه فراری می دهد.

مادر عروسم برای جلب کمک به خانه ی همسایه ها مراجعه می کند، اما در همین هنگام فرد مزاحم ضمن مشاجره و درگیری، با شلیک تیر مستقیم میلاد را از پا انداخته و به طبقه ی دوم حمله ور می شود.

تا این زمان هنوز از پلیس خبری نیست؟

خیر پلیس با وجود این که به میلاد اطمینان داده بود که مراقب اوضاع هست، پانزده دقیقه بعد از آغاز حادثه به محل وقوع جرم می رسد. در این مدت میلاد در طبقه اول و زهره در طبقه دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. مادر زهره صدای این شلیک ها را خودش شنیده است.

و فرد مهاجم؟

در مجموع ۴ تیر شلیک شده! و به نظر می رسد که فرد ضارب به دلیل نداشتن مشاعر درست، با تیر چهارم خودش را به قتل رسانده است.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: قتل آمریکا زهره صادقی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۲۵۳۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیطان با نقاب خواستگار

  به آنها نزدیک می‌شوم و بعد از پایان کارهای اداری پرونده، از مادر و دختر می‌خواهم تا علت حضورشان در اداره چهارم پلیس آگاهی را که اداره رسیدگی به پرونده‌های فقدانی است، برایم توضیح بدهند.
مادر آهی می‌کشد و می‌گوید یک ماه است که به خاطر این خانم خواب و خوراک نداریم، آبروی‌مان رفته و همسرم مرا مقصر می‌داند و فکر می‌کند به خاطر بی‌توجهی و نظارت ضعیف من این اتفاقات برای دخترمان افتاده است.به خدا از نظر من همه‌چیز طبیعی بود و دخترم هم مثل سایر دانش‌آموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمی‌زدم زیر این ظاهر آرام و سربه‌زیر، یک موجود سرکش پنهان شده که از ۱۱سالگی مشغول گفت‌وگوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد .دو سال پنهانی با هم در تماس بوده‌اند و در این مدت آن پسر عکس‌هایی از خودش برای آیدا می‌فرستد که دخترم فکر می‌کند با یک جوان تحصیلکرده و مرفه سروکار دارد. بالاخره این فرد موفق می‌شود دخترم را فریب داده به شهر محل سکونتش در شرق کشور بکشاند. باورتان نمی‌شود من و پدرش تا امروز که همکاران‌تان خبر پیدا شدن آیدا را به ما دادند، چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. فکر این‌که چه بلاهایی ممکن است سر دخترم آمده باشد و این‌که اصلا او را دوباره زنده و سالم می‌بینم یا نه، مرا دیوانه کرده بود.من نمی‌دانم دیگر چه چیزی باید به شما بگویم. لطفا از خودش بپرسید که نتیجه خوش‌باوری و اعتمادش به یک پسر غریبه چه بود و در این مدت چه شرایطی داشت؟
بعد از این حرف مادر، نگاهی به دخترک می‌اندازم که همچنان از شرم سرش را پایین انداخته است. مادر باعصبانیت می‌گوید: تو که با این رفتارهایت ثابت کردی خیلی جسور هستی و سر نترسی داری، حالا خجالتی شدی؟برای خانم مشاور تعریف کن چه اتفاقاتی برایت افتاده است. اشک در چشمان آیدا حلقه می‌زند و می‌گوید: من که گفتم پشیمانم. خانم به خدا من به اصرار دوستم با آن پسر حرف زدم، وگرنه من اصلا چه می‌دانستم که دوست‌پسر یعنی چه؟دوستم اصرار کرد و من هم وارد رابطه تلفنی با او شدم و بعد هم از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم تا این‌که بعد از یکی، دو سال اصرار کرد برای دیدنش بروم. من با توجه به عکس‌هایی که برایم فرستاده بود، فکر می‌کردم آدم‌حسابی و تحصیلکرده است و خانواده خوبی دارد. پنهانی راهی شهر محل سکونتش شدم اما همین که به کوچه و محله‌شان رسیدم، نظرم عوض شد؛ وارد خانه‌شان که شدم یک خانه ۳۰متری کثیف و به‌هم‌ریخته بود.مجید به همراه مادرش زندگی می‌کرد. اولین صحنه‌ای که با آن مواجه شدم، مادرش بود که یک گوشه خانه نشسته بود و مشغول وزن‌کردن و بسته‌بندی مواد شیشه بود. بعد از یک روز اقامت در آن خانه متوجه شدم مجید هم به شیشه اعتیاد دارد و چندین بار موقع مصرف شیشه در صورت من هم فوت کرد و قصد داشت مرا هم معتاد کند. فکرش را بکنید من با چه ذهنیتی راهی آنجا شده بودم و حالا با چه آدم‌هایی سروکار پیدا کرده بودم .نه راه پس داشتم، نه راه پیش؛ از ماندن در آنجا احساس خطر می‌کردم و نمی‌دانستم قصد آنها از کشاندن من به خانه‌شان چیست؟ ازسوی دیگرروی تماس باوالدینم وبرگشتن به خانه را نداشتم.چند روزی به همین منوال گذشت وهمکاران شما برای بردن من آمدند. من واقعا خوشحالم و امیدوارم والدینم مرا ببخشند. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و از صمیم قلب از این‌که از خانه فرار کردم و خام وعده‌های یک پسر معتاد شیشه‌ای شدم، متاسف و پشیمانم.امیدوارم مادر و پدرم مرا ببخشند و فرصت دوباره‌ای به من بدهند تا همان دختر خوب و عاقلی که از من انتظار داشتند، بشوم. من با این سن کم، زندگی در کنار یک پسر معتاد و مادرموادفروشش را تجربه کردم و این چیزی است که تا آخرعمر ازذهن من پاک نخواهد شد.امکان داشت اتفاقات بدتری برای من بیفتد. من خوب می‌فهمم که اینجا بودنم درست مثل عمر دوباره است.

حامی نوجوانان باشید
سرگرد سمانه مهربانی، رئیس اداره اجتماعی وفرهنگی پلیس آگاهی تهران دراین‌باره می‌گوید: دوران بلوغ و نوجوانی حساس‌ترین مرحله رشد فرزند شماست؛ دورانی که فرزند بی‌تجربه شما باید دست دردست شما آن را پشت سربگذارد .شما به‌عنوان والدین باید با مطالعه و ارتقای سطح دانش و آگاهی خود برای رویارویی با چالش‌های پیش‌رو آماده باشید. پیش از بزه‌دیدگی فرزند باید او را با ویژگی‌های دوران بلوغ و نوجوانی آشنا سازید. به فرزندتان بیاموزید احساسات و گرایش وی در این سن نسبت به جنس مخالف فقط تمرینی برای نقش‌های بزرگسالی است وهرگز نباید با جدی‌گرفتن این احساسات و تمایلات، آینده درخشان تحصیلی شغلی و عاطفی خود را با مشکل مواجه سازد.در صورت ناتوانی دربرقراری ارتباط صحیح با فرزند و احساس خطر نسبت به رفتارهای مشکل‌آفرین وی سریعا با یک مشاور متخصص درامور نوجوانان مشورت کنید.دوست فرزند خود باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا چالش در زندگی شما اولین کسی باشید که موردمشورت و درددل قرار می‌گیرد.درغیر این صورت فرزند شما به دوستان و همسالان خود روی می‌آورد که با راهکارهای ناپخته و اشتباه؛ فرزند شما را هرچه بیشتر در پرتگاه سقوط و چرخه باطل اشتباهات قرار می‌دهند.

دیگر خبرها

  • ساخت تونل عمودی 1.5 برابر برج میلاد توسط ایرانی‌ها
  • نظامی گنجوی شاعر شهیر تفرشی
  • دختربچه تازه عروس برای تبلیغ آرایشگاه زنانه ! + ویدئو
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • چهره اعتراضات دانشجویی آمریکا: «از دانشجویان ایرانی برای حمایت از جنبش‌مان متشکریم»
  • بحران آزادی بیان به روایت کاریکاتوریست اردنی
  • ۱۷ نقطه از گلستان میزبان برنامه‌های دویست و نود و یکمین سالروز تولد مختومقلی فراغی است
  • روایت «شینهوا» از ماشین سرکوب آمریکا دربرابررستاخیزدانشجویان
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند